ستايش صبحگاه | |
نكو ملكي است ملك صبحگاهي در آن كشور بيابي هر چه خواهي كسي كو بر حصار گنج ره يافت گشايش بر كليد صبحگه يافت غرضها را حصار آنجا گشايند كليد آنجاست كار آنجا گشايند در آن ساعت كه باشد نشو جانها گل تسبيح رويد بر زبانها زبان هركه او باشد برومند شود گويا به تسبيح خداوند اگر مرغ زبان تسبيح خوان است چو تسبيح آرد آنكو بي زبان است در آن حضرت كه تسبيح خوانند زبان بي زبانان نيز دانند |